سیاه نوشته های یه ذهن آشفته. I see no point in going on. نگهبان خانه ای بی سکنه ام. در این متروکه مثه ارواح. من بیرونم چنان بی تفاوت و سبک می خندد. گویی که کور شده است.

لعنت به كافه هاي بعد از ت و. تو مرا مے پرستيدے . تا از عطش گیاه نمیرد . میدونم خیلی وقته که آپ نکردم . مرسی که با وجود اینکه خیلی وقته پست نذاشتم بازم واسم کامنت گذاشتین . رسم خطوط متقاطع را برگزيديم.

Toi, ma force intérieure, où est donc tu passée? Abonne-toi à mon blog! Poster sur mon blog.

تک عشق زندگی من زهرای گلم. تازه دارم معنی واقعی عشق رو میچشم. خدایا متشکرم از این همه عشق قشنگی که برام فرستادی و من نزدیک بود از دستش بدم. چه حس قشنگیه وقتی عشق آدم از شب تا صبح کنارش رو تخت بخوابه و دستش رو صورت آدم باشه. چه حس قشنگیه وقتی ادم بیدار میشه از خواب اولین چیزی که میبینه صورت ماه عشقش باشه. چه حس قشنگیه وقتی آدم با یه عالمه خستگی از سر کارو درس و دانشگاه برگرده و عشقش بپره تو بغلش.