Abonne-toi à mon blog! 1575;غار عليك. 1604;و تعرف كم أحبك. 1605;ن لحظة صمت بيننا. 1602;د تبعدك بأفكارك عني. 1602;د تبعد عينيك عن عيوني. 1605;ن كل كلمة تقولها. 1573;ذا لم أكون أنا.

تا کی به جای خود ما نقاب ما حرف بزنه. تا کی سکوتو رج زدن نقش نمایش منه. شوربخت بود سرنوشت چشم های من. چشم های سر به زیرو خسته ام. چشم هایی چون دل شکسته ام. در ازدحام این همه صدا و رنگ. هرچه گفتم و سرودم و گریستم اثر نداشت.

انشای یه بچه دبستانی در مورد ازدواج. هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می .

پلکی بزن ای مرگ تا پر کشم از بام. جاتون خالی چند وقت پیش یه سفر رفتم به شهرک ماسوله . با اینکه این سفر یک روزه بود اما خیلی خوب و مفید واقع شد. خواستم اطلاعات بیشتری درباره ماسوله بزارم دیدم که تمام اطلاعات در اینترنت هست. فقط کافیه اسم ماسوله رو جستجو کنید. در ادامه هم چند تا عکس از ماسوله پاییزی براتون گذاشتم. نوشته شده توسط حبیب ستایش در شنبه سیزدهم آذر ۱۳۸۹. چند عکس از کوه های روستای وردیج. نوشته شده توسط حبیب ستایش در چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۹.