Thursday, September 9, 2010. این تبلیغ یکی از معروفترین تبلیغات سکسی دنیاست. ما این عکس رو اول صبح گذاشتیم تو شرکت و همکارها که میومدند. عکس رو از اینجا امانت گرفتیم. Tuesday, September 7, 2010. سکسیهشاید به خاطر همین ملت اپل میخرن. رو عکس کلیک کنین که کامل ظاهر بشه. Monday, September 6, 2010.

عكسشو ورداشتم از بالاي آينه. اولين عكسي رو گذاشتم كه در زندگيم ازم گرفتن. حالا ميذارم اينجا ببينين بعدن. بعد مثل هميشه نشستم رقيبو با خيال راحت مجسم كردم. نشستم فككردم فردا رو با كي باشم. بله میاد اون روز حتمن میاد. حلاجی م میکنی اقلن تعریف هم بکن.

Tuesday, November 20, 2012. همه چیز همانطور است که باید باشد. همه چیز سر جای خودش است. انگار دنیا درست است و هیچ چیزی نمی تواند این پازل چیده شده را به هم بریزد. Sunday, September 02, 2012. یازده شهریور هشتاد و هفت. و این بهترین همچنان ادامه دارد. برای منی که ما شد.

حدود بیست و پنج دقیقه بامداد. نمیدانم چرا هر گاه میخواهم بنویسم بغض میکنم. انگار که این بغض پیش نیازی چیزی باشد. انگار تا بغض نباشد نمیشود. شاید هم چون عادت کردهام همه چیز را از فیلتر قلب شکستهام بگذرانم و بنویسم. بیست و یک - نه. فیل کالینز گوش میکنم و دلم گرفته. آدام لمبرت گوش میکنم و دلم گرفته. سلین دیون گوش میکنم و دلم گرفته. بن ارتضی گوش میکنم و دلم گرفته. حدود یک و ده دقیقه بامداد.

از اين روزهاي لال ماني گرفته ام بگويم که انتظار ميکشند لحظه اي را از يکي از لحظه هاي ده روز اول تابستان. انتظار سردترين لحظه از گرم ترين روزهاي سال را که هنوز نرسيده بغضش از پيش تر ها مي فشارد هرچند گاهي اين گلوي غم باد گرفته من را.