من تو اتاقم بودم تا صدام کنن. تو این مدت هم آماده شدم. ی کت و دامن خیلی بامزه پوشیدم. کتم سفید بود و دامنش تا زانوم بود به رنگه توسی که ی ساپورت ضخیم هم پوشیدم با ی شال سفید توسی. مامان صدام کرد منم رفتم اما خیلی استرس داشتم. مامان پسره و خاله پسره و دختر خالش و شوهر دختر خالش بودن. با خانوما رو بوسی کردم و نشستم رو مبل روبرو آقا محسن. به نظر پسر خوب و مودبی میومد. هر از گاهی ک چشمم بهش می افتاد میدیدم ک داره نگام میکنه و مشخصه ک قند تو دلش آب شده.

Subscribe to my blog! C ke le début d mangas.

Subscribe to my blog! IMAGE DRAGON BALL Z. Add this video to my blog.

Comment résister avec tous ces. Je suis arrivé un petit peu avant. On a pu rentrer tout de suite avec nos. Et là, je vois. Derrière sa table, tout seul, attendant. Depuis le temps que je.

Ton silence et un cri qui fait mal. Nous devons faire notre choix.