هي داخل غرفة تدريب اكسو لتبحث عن حبيبها. توقفت عينيها على شخص يستلقي على الارض وعيناه مغلقة. تلفت ل ترى ما اذا كان يوجد احد في غرفة التدريب ومن حسن الحظ لا يوجد اغلقت الباب بصوت صغير. انحنت ونظرت لوجهه الوسيم النائم من مسافة قريبة. نقرت انفة لكنه لم يتحرك على الطلاق مما جعلها تضحك. لمست وجنتيه وجبهته , كان هناك شبر فقط وتتلامس شفاتهم لكنها حافظة على المسافة. ابتسم حينما سألها هذا السؤال.

يبدو أننا لم نعثر على ما تطلب. لعل استعمال البحث قد يساعد.

Click here to post a comment using your Skyrock username. And a link to your blog, as well as your photo, will be automatically added to your comment.

دلم می خواهد هزار بار سلامت کنم به ازای هزار سلامی که وقتی از مدرسه می آیم قورتش می دهم. راستی مامان من فکر می کنم وقتی مادرها از بهشت به زمین می آیند دانه ای را انتخاب می کنند تا روی. تو کوچه کودکی ها بپیچه و همه آرزو کنند که این مامانه مادرشون باشه.

Subscribe to my blog! Moi et ma soeur priscilla. Please enter the sequence of characters in the field below.