Date Range
Date Range
Date Range
از دیار نجف آباد و تجربه ی زندگی جدید در آمریکا. دوستان عيب كنندم كه چرا دل به تو دادم. بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي. عشق ودرويشي و انگشت نمايي وملامت. گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم. چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي. سعدي آن نيست كه هرگز زكمندت بگريزد.
۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه. ما بعد از 2 سال. امیدوارم حال همگی خوب باشه وهنوز انرژیی برای خوندن وبلاگ های مهاجرت وجود داشته باشه . ما بعد از دوسال از فایل نامبرمون همچنان منتظریم و به تازگی در سایت دیدم که این پراسس شدیم . تا حالا ایمیل پیگیری نزدیم و پرونده مون همچنان در دمشق جا خوش کرده . فقط باید به آینده چشم دوخت و زندگی کرد. پیوندهای مربوط به این پیام. ۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه. به دعا در ايام ماه رمضان خيلي اعتقاد دارم .
دل نوشته های یک سیم و نیم که ما شدن. من و تویی که ما شدیم در این راه سخت اما زیبا. قبل اومدن به کانادا می دیدم اونایی که پاشون می رسه اینجا وبلاگشون خاموش میشه. فکر می کردم خودشون نمی خوان. وگرنه مگه میشه این همه کار. از بیماری بابا گرفته تا یه دوره طولانی سختی بی کاری. اما خونه اونجایی هست که دلت برای بوی دود در دیوار هم تنگ میشه! می کشی و می کش.
من و شیرشاه در ابتدای راه. راهرو های تنگ و تاریک غربت. سلام به دوستای گل گلابم. خیلی وقته میخوام بیام و مفصل در مورد دانشگاه و تحصیل توی کانادا واستون بنویسم اما شرمنده که درس و بدو بدو بهم فرصت سر خاراندن نمی ده. الانم دیدم بیام و یه پستی بنویسم هر چند کوچولو واسه خودم و دوستان بهتر از وعده غبای نوروز رو دادنه. القصه جونم براتون بگه جای همه دوستانم خالی اینجا هوا خیلی تمییز و عالیه این هفته هم که هر از چندی بارون داشتیم دیگه فبه المراد.
از راه آرا سا س بهروز بمانید. یادداشت های این وبلاگ از نیمه راه مهاجرتم آغاز می شود.
ساقیا آمدن عید مبارک بادت. سلام به همه دوستان نازنین . دیروز هم که یه سفره هفت سین چیدیم و در کنار خانواده سال رو تحویل گرفتیم. بعد از سال تحویل هم کلی تلفن و تبریک سال جدید و . بعدش هم دو سری از دوستان اومدن عید دیدنی و تا پاسی از شب بگو و بخند . از زیبایی این شهر هم که هرچه بگم کم گفتم . شکوفه های سپید و صورتی دارن بیداد میکنن و چشم هر بیننده ای رو غرق زیبایی . هرکی میگه دلار داره گرون تر میشه بهش میگم اصلا به اون موضوع فکر نکن با .
در یک کلام واسه یه لحظه م ردم. نمیدونستم چی بگم هنگ کردم فقط بهش گفتم من چیزی نگفتم خودش فهمید خیلی خوشحال شدم کلی جیغ جیغ کردم قبلش هم که مامانت تماس گرفته بود خونه نبودیم مامان حدس زده بود با جیغ جیغای من فهمید. یکی دیگه از خفن ترین اتفاق.
پ ن امشب بعد از ماهها تصادفا سر از اینجا در او.
یکشنبه بیست و هشتم اسفند 1390. پنجشنبه شب در آشپزخانه مشغول شام پختن بودم. خلاصه به یک لباس مشکی رضایت داد و ما هم حاضر شدیم که کم کم راه بیافتیم.
Thank you for taking a minute to visit. All of my designs are created with an eye to detail and color. I use the scenes around me for inspiration and ideas. I also appreciate those who send their ideas for me to create.
Tuesday, July 21, 2009. Why the new location? Well, this blog was very much about the pregnancy. Jack is a thumb sucker, hence the new title. I moved all the posts over from his birth on. Sunday, July 19, 2009.
Web Hosting - courtesy of www.