Date Range
Date Range
Date Range
این وبلاگ براشما دوستای خوب وهم زبونی های خودم که سرنوشت براشون بد نوشته. پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بو. می دانم از اين گل ها خوشت آمده است. به زنم مي گويم كه دادم شان به تو گمانم او هم خوشحال می شود. و پيرمرد را نگاه كرد كه از پله های اتوبوس پايين می رفت. قبرستان كوچك شهر می شد. پرنده ای که رفت بگذار برود.
ﮐﻨﺎﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺳﺶ ﻣﺮﻍ ﻭ ﺭﻭﻏﻦ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﻮﺩ. ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﺟﺎ ﺭﻭ ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ .
Friday, July 22, 2011. Keep an eye on A Boy and his Bricks. For information as time goes on. I hope you have a good time reading here.