من در درجه ی اول باید بگویم آفرین که با دقت رفتارهای بچه تان را چک می کنید و ثبت می کنید و پیگیر مراحل رشدش هستید. همین خیلی خیلی خوب است.

امسال دیگر سالی بود که. پیرهن صورتی باید می آمد روی زمین. نمی دانست الان کدام پیرهن آبی. امروز سالگرد یه روز عجیب است. که یک پیرهن آبی آشنا. از او خداحافظی کرده بود و رفته بود.

من امشب تو را یک ساعت بیشتر. دلنوشته ای در وصف یک ساعت به عقب کشیده شدن ساعت ها در روز آخر تابستان. نمی دانم به گمان تو کدامشان مست کننده و خوشبو تر است. اما من تنها می گویم. عطر پیراهن عرق کرده ی مادرم . آنگاه که بر من اخم می کنی. بیا و این بار اسرافیلم باش. با لبخندی که در صور لبانت می دمی.

یه دوره ی خیلی طولانی در زندگانی من بود که نظرم در مورد همه چیز یکی بود. غیر قابل تغییر! یعنی خدا هم میومد روی زمین نمی تونست اعتقادات من نسبت به خیلی چیزها رو عوض کنه. حالا همه چیز برعکس شده. هر روز نظرم عوض میشه. نمی تونم تصمیم بگیرم و این خیلی وحشتناکه! و همین باعث میشه تصمیم به فردا و فرداهای دیگه منتقل کنم. از دودل بودم خسته شدم. ممنون از اونایی که پرسیدن. من رابطه م با الکلی جات خوب نیست راستش.

کاش اما روزی بیاید که دفترم را به دریا بشویم. بدرود رفيق روزهاي بي قراري ام. دو سال گذشت و پيغام ماهي ها ديگر نخواهد نوشت. اين همه غوغاست در کنارم و من کور! چه خوب دست هاي مهربان و نگاه عميق.