کاش از ثانیه ها و لحظه های زندگی لذت می بردیم. کاش می دانستیم که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد.

همه چيزهايي كه با آنها زندگي كرديم. عکس بزرگی است و کمی طول می کشد تا لود شود. اما به دیدنش می ارزد. پیشنهادی به بالاترین در مورد اضافه کردن لینک جدید.

بخش هایی از حرف های چوپان در جواب موسی در باب خدا. خدا از هرچه پنداری جدا باشد. خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد. نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد. که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ی وحشت نما باشد. هراس از وی ندارم من. هراسی زین اندیشه ها در پی ندارم من. خدایا بیم از آن دارم. نه جنگی با کسی دارم نه کس با من. نه از کفر و نه از ایمان. نه از دوزخ نه از حرمان. نه از فردا نه از مردن. نه از پیمانه می خوردن.

on نوامبر 17, 2010 10 دیدگاه.

تشت را پیش رویم گذاشته ام و مشغول چنگ زدن لباسهای کثیفم هستم. جورابهایی که از دیروز صبح به پایم بوده و پیراهنی که یک هفته است از تنم در نیاورده ام. نوشته شده در پرونده های شخصی.

سپتامبر 13, 2014 بدست معمار بیکار. توی کیفم نود و پنج هزار تومن پول بود و دو تا عابربانک که موجودی جفتش روی هم حدود دویستوچهل میلیونتومانی میشد. چه خوبه که دو طرفه باشه. اوت 22, 2014 بدست معمار بیکار.

تمام الفاظ دنیارا داشتیم وهیچ نگفتیم وهیچ نشنیدیم چون 1 سخن فقط وفقط 1 سخن درمیان نبود ازادی. On اوت 21, 2010 by هیچکس. چند وقتیه که تو خونه تنهام و به سرم زد که برم یه فیلم ترسناک بخرم وشب ببینم! تقریبا یه حالت خود آزاری! رفتم اون مغازه ای که همیشه ازش فیلم میخرم! می گفت یه فیلم داره اگر اشتباه نکنم به اسم paranormal activity یا یه همچین چیزی! خواستم بخرم بهم نداد! گفت خونه تنهایی خیلی برات سخت میشه چون فیلمش واقعا ترسناکه حتی اگر توی جمع دیده بشه دیگه چه برسه به تنهایی! On اوت 19,.

On February 7, 2011 by michican. ديگران در انتظار تلفيق ما. و ما همخانه شدن در قالب لگاتو. نت هايمان را همزمان مينوازيم. و به نظاره عشقبازيشان مينشينيم. و ديگران از گرماي اين بازي لذت ميبرند. قطعه اي كم نظير از ساترياني كه پيشنهاد ميكنم بشنويد و لذت ببريد. On November 23, 2010 by michican. اما بايد به تو بگويم. و اين لحظات دوريم را به من ببخش. من در اين لحظات سنگين فقط به ياد تو ادامه ميدهم.

ژوئیه 21, 2010 بدست coldyears. نوشته شده در شبی که خواهرم گریست. ژوئیه 21, 2010 بدست coldyears. نوشته شده در شبی که خواهرم گریست.