تعارفی ساده را کلیشه ای پیش پا افتاده خواندم. و برای هر ثانیه ای که به سادگی می گذشت و گمان من بود که. باید چیزی فراتر ار آنی باشد که بود. مرا ببخشید که دزدیدم نگاهم را از شوق نگاهتان. هنگام صحبت حوالی مارک های لباستان. عذر می خواهم اگر گمان بردم که ساختار شکنی دریدایی. ساده و مشتاق پاسخ می دهم. همه روزهایی که زندگی میکنیم.

Juste 3 pour décrire toute ma personnalité.

Jo, už je to tak. Zase jsem stropila scéna na místě, kde bych asi neměla, ale já jsem na to vyjímečně, ale opravdu velice vyjímečně docela i hrdá, jestli se to dá říct. No řvala jsem v práci - ne po pacientech, ale po vedení. Mé srdce jsi zase ranila.