یادمه روز اولی که اومدم بوکان به همه غریبه بودم نه فرهنگ مشترک نه زبان مشترک و خلاصه هیچی ولی امروز داره این 2 سال خاطرهی من تموم میشه شاید دلم برای اینجا برای تمام کسانی که اشنا شدم باهشون تنمگ بشه شاید . مرثیه ای از ایرج میرزا.

بنیاد ملی بازیهای رایانه ای. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه. ۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه. گزارش مسابقه تخصصی طراحی شخصیت.

از خرید بر می گشتیم. بعد مدت ها ف خواهرم آمده بود پیش ما. و بعد مدت ها راضی شده بود تو شلوغی خیابان های تهران با ما بیاد خرید. نفس زنان از سه طبقه بالا آمده بودیم که روی پاگرد تلفن س زنگ خورد.

نزدیک به قریب 25 ماه از شروع من به وبلاگ نویسی و این دنیای مجازی میگذره. وردپرس بهترین سرویس بلاگ نوی.

دیگه اینکه متولد دوازده بهمن هستم سالشو نمی گم بری پروفایلمم بیاری سالش رو نشونت نمیده . چیکار داری بگیر 14 سالمه . دیگه دیگه کارشناسی حسابداری ام . مهارتهای کاریم هم نمیشه بشماریش . دیگه بسه خیلی پسر خاله نشو! حرف آخرم هم اینه که این دفعه سومه که عنوان وبلاگ و لوگو و همه چیشو عوض می کنم . دفعه سومه ولی مطمئنم دفعه آخر نیست . نبودنم بخاطر مشغله زیادمه اما فراموشم نکن.

on نوامبر 17, 2010 10 دیدگاه.

در خرقه از این بیش منافق نتوان بود. بنیاد از این شیوه ی رندانه نهادیم. استفاده از مطالب این وبلاگ تنها. با ذکر نام و لینک منبع مجاز است. فاصلهی این من تا آن من خیلی نافرم زیاد است. از تنها بودن -و نه تنهایی- میگریزم. من خود را تکثیر کردم در همه. نوشته شده در دوشنبه 25 فروردین 1393 ارسال نظر.

وقتی میتونی خودت رو بزرگسال بدونی که هر روز و هر ساعت ذهنت درگیر تصمیم گیری باشه. مدام باید جوانب رو بررسی کنی, زمان بندی کنی و در نهایت مسئولیت تمام عواقب رو بر عهده بگیری. یه جورایی عادت میکنی به این روتین و بدون درگیری ذهنی مداوم, امکان تمرکز رو نداری. زندگیم پیچیده شده و نمیدونم این خوبه یا نه. خوبه که هدف دارم و میدونم چی میخوام.

پراکنده نویسی های من سوخته دل. چک نویس هایی از من. حرفای خاله زنکی از نوع مادرشوهرانه. درددل با سایه های مجازی. شاید یه روزی یه فرشته مهمون خونمون بشه. شعبه موقتی وقایع الاتفاقیه زبلستان. گاه و بیگاه نوشت های من پسری از برج حوت. من نوشته های یک دانشجوی غریب. وقایع الاتفاقیه زبلستان تیراژ دوم. یادداشت های یک دانشجوی پزشکی.