همه می میرند اما همه زندگی نمی کنند صبر کن هنوز هم فرصتی هست. خلاصه یه جورایی وبلاگ زندگی شخصی منو عمومی کرد البته نه خیلی ولی برایه آدمی مثل من خیلیه. به هر حال چند وقتیه دفترم دلتنگی و شکایت می کنه حس تعلقی که بهش دارم می گه باید به دادش برسم. ممنونم ازهمه ی دوستان و.

درد بي درمان من گفتني نيست. واژه اي لب وا نكرد با نفس خسته ي من. شعر بي آواز و انجام سكوت است. در اجاق سينه ي من روشني نيست. روح من بيگانه شد در قفس بسته ي تن. خشته خامي خفته در كج راه خاكت. تا ثريا آسمانم ديدني نيست. امانم بده در اين بي كسي. كه در خود شكست آئينه ي باور من. قصه از آغاز پاياني ندارد. زخم عشق دوست درماني ندارد. باد نجواهاي ما را با خودش برد. راز ما پيدا و پنهاني ندارد. درد بي درمان من گفتني نيست.

Vous allez vivre chez votre père. Comment pourrais-je aller vivre avec lui? Vous avez un frère. Dans cette fiction tu décou.

این وبلاگ یه دوست جدیده واسه من و تنهاایم. بهم کمک کن تا فراموش کنم هرچیکه بود. بهم کمک کن تا دوباره بسازم. بهم کمک کن تا عشق ورزیدن را بیاموزم. Laquo; به نام آفریننده باران.