Quiero saber si te mueres por mi vida y sientes esa cosa extraña tú también. Y quiero volver a sentirte siempre cerca,. Que me mires y morirnos de placer. Si es que té queda. Que ha venido de Grecia. Y se pone hasta arriba.

ک وچه ها ے خ اط ره. تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هرشب بدین سان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب.

شنبه سی ام شهریور 1387 دنی. خانه ای هست که تو. در کناری با عشق به هم آمیخته اما یک دم. ناله ی عاشق را به سر و روی نیاز. خاطره ی خوش هستی را بین که چه زود و عاقبت. پر کشید از لب بام خانه. بوم سبز هستی تو و چه زود. به هم آمیخت با مرگ. جمعه بیست و نهم شهریور 1387 دنی. روستای زیبای ذهن ام بوی سابق را نمی دهد. روی یک پا راه رفتن را تمرین می کنم. و یک پا را از خسته گی در می کنم. زیر تلار کشتزار نجوا می کنم.