به به و چه چه گفتين. اونايي كه نخونده قضاوتم كردين. اونايي كه از پشت اين صفحه هاي مانيتور برام گل. اونايي كه از دور دست. اونايي كه روحمو نابود كردين. اونايي كه اشكمو در آوردين. اونايي كه از نب و.

آدمک مرگ همین جاست بخند. دست خطی که تو را عاشق کرد. آدمک خر نشوی گریه کنی! کل دنیا سراب است بخند. آن خدایی که بزرگش خواندی. بخدا مثل تو تنهاست بخند . آمده ایم تا با زندگی کردن. كنار ساحل با خدا قدم مي زدم. بر پهنه اسمان صحنه هايي از زندگيم همچون برق از جلوي چشمانم گذشت. در هر صحنه دو جفت جاي پا روي شن ها ديدم.

پنجشنبه, ۹ دی ۹۵. به اونی که باهام نمیمونه بگو تو میدونی که من بی تو میبازم. دوشنبه, ۲۹ آذر ۹۵. دوشنبه, ۲۹ آذر ۹۵. دوشنبه, ۸ آذر ۹۵. دوشنبه, ۳ آبان ۹۵. دوشنبه, ۳ آبان ۹۵. دوشنبه, ۳ آبان ۹۵. دوشنبه, ۳ آبان ۹۵. باید قلبم برا تو حرم باشه. دوشنبه, ۳ آبان ۹۵. جمعه, ۷ اسفند ۹۴.

Hoy es mi primer día de inyección. Me las tengo que poner yo sola. Si, soy enfermera, pero estoy acostumbrada a ponérselas a los demás, yo nunca me he pinchado nada. Y cuando se trata de hacerse algo así uno mismo, como que te lo piensa no dos veces, sino, miles.

Add this video to my blog. Add this video to my blog. Add this video to my blog.