به هرکجا که روی آسمان به رنگ شیشه های عینکی ست که به چشم زده ای. خوشبختانه نسبت به چند سال پیش تعداد وبلاگهایی که در مورد مهاجرت مینویسند بیشتر شده. منهم سعی میکنم بنویسم ولی متفاوت. با همه ی اطلاعاتی که در مورد مهاجرت و کانادا داشتم بازهم همه چیز برام عجیب و غیرمنتظره ست. مهاجرت نه خوبه نه بده. یه کاریه که یا باید انجامش میدادی یا نه. مثل اینکه از ۷ سالگی باید بری مدرسه. حداقل برای من که اینطور بود.

نامه هایی به دختری که ندارم. در را هم پشت سرتان ببندید. 14 اوت 2015 in بی قراری ها و دلتنگی های من. جمعه نحس همین امروز است. زندگی ام درگیر این دیگرهاست. 17 ژوئیه 2015 in بی قراری ها و دلتنگی های من. کسی که ادویه ها و طعم ها بر.

آنها برای وجود داشتن به باهم بودن محتاجند. این کامنت سخیف تر از پست من بود. برای بهتر شدن رو به خوندن رمان آوردم. به طرز نگران کننده ای با شخصیت داستان همذات پنداری می کنم. یه چند خطی ازش یادداشت کردم تو سررسید حالا تصمیم گرفتم اینجا بذارم. 8230; من الکلی نیستم! .

دانلود چیزایی که تو نت پیدا نمیشه! In Search Of Concept. نق می زنم پس هستم. روزانه های یه کروموزوم . صد در صد مصرف شخصی. علیرضا بیست و چهار! از قشنگترین روزهای زندگیم صبح د ی ماه هشتاد شش بود. هنوز یادمه سر میز ناهار بودیم که من گفتم کاسندان خانوم میشه اون ظرف سیب زمینی های سرخ کرده رو بدی بهم و همونجا بو.

بغضی که از صبح تو گلومه هر از چندگاهی چند قطره اشک میریزونه رو گونه هام. سرمو گذاشته بودم رو بالشت یه وری خوابیده بودم. بهم گفت اینجوری نگام نکن. از یه بسته 16 تایی شکلات مرسی 6 تاش مونده. خیلی حسهای خوب و روزای خوب رو دلتنگم.

تو که اینهمه نیامده بودی. درختی که خشک شده بود. دیگه همین جور خوابکی لباسم و دراوردم بدشم که دیگه تاریک بود نفهمیدم دارم چپه میپوشم.

To minus infinity and below. هم هست که آن بخش شخصیتم که دانشگاه میرود و باید چهرهای رسمی و شستهرفته داشته باشد در رابطه با رشته.