آشنایی با من در چند ثانیه. خط خطی های یک teenager. ژوئن 1, 2010 بدست گلنوش. من ساعت دقیقش رو نمیدونم یه بار صبح میده یه بار 4 بعدظهر و یه بارم حدود 8 شب. حیفم اومد اطلاع رسانی نکنم. در ضمن میتونید با استفاده از دکمه ی روی کنترلتون زبونش رو انگلیسی کنید! نوشته شده در گاه نوشت ها. When you say nothing at all.

ما و دموکراسی خانم مان عربها و دموکراسی خانم شان. فکر می کنیم چون ارضا شده ایم دیگر نیازی به او نداریم. قضیه درست مثل سیری از غذا و همخوابی می ماند. با شکل جدید در آدرس.

از راه آرا سا س بهروز بمانید.

هفته آینده این موقع کت و شلوار دامادی به تن دارم میرم ماشین عروس تحویل بگیرم! ژانویه 29, 2011.

خدایا مارا از این دولت محروم نفرما که با دو هزار تومان این همه خوراکی به ما می دهد. خوراکی هایی که به موقع داده میشود که سر و صدای دانشجو را بخواباند. چون اگه قرار بود بی موقع بدهند اول ترم میداند. برادران چه با ذوق و شوق می گرفتند ارزاق را. از فردا جای غذا قند می خوریییییییییییییییم. اسلام علیکم و رحمت و الله و برکاتوووووووووو. از موقعی که اومدم تبریز دچار بحران هویت شدم.

ژانویه 3, 2010 بدست . میدانم دستان مهربانی داری و یکی از شیرین ترین نگاه های دنیا را از آن خود کرده ای. اینها را خوب میدانم چون تو فرزند منی. هنوز این ظلم را در حق تو نکرده ام که پایت را به دنیای بی عدالتی ها باز کنم و تو را به دست تصمیم های بی منطق زمانه بسپارم.