Date Range
Date Range
Date Range
من خودم هستم و تنهایی و یك حس غریب كه به صد عشق و هوس می ارزد. می خواهم تن تو وطن من شود. بگذار احساس کنم آب را در آسمان آفتابی. درخشش را در چشمان شبی آسمانی. صلح را در گوشه کنار زندگی. بگذار لمس کنم تن عشق را بر تن تو. موج را بر تن تو. بی انتهایی را در تو. بگذار تکه های دلم را بازیابم. با شراره های آتشینش تن پوشت شوم. تن تو را آتش زنم از داغیه تنم. بگذار صبح که از دریچه باز می آید به ناز. سر در کنار تو کنم ناز. و روز را آغاز کنم با طواف تن تو.
اوایل وقتی شروع کرد برام از دورگه بودن و تبعاتش بگه باورم نمیشد که این موضوع به اینجا بکشه! و چله بهم گفت که وسط میزان به دنیا آمدی و باید میزون بمونی. یعنی نه باید زیاد High بشی و نه زیاد Down! به هر حال امروز روزی پنجاه و سه سال پیش توی بیمارستان میثاقیه تهران به دنیا آمدم و تا حالاش که خوش آمد امیدوارم بعد از این هم خوش بیاد. بابت تمام پیام های تبریک دوستان همینجا جلو جلو تشکر میکنم. نوشته شده در یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت توسط ستایش.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست. هر کسی نغمه خو خواند و از صحنه رود. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان. کین شب دراز باشد در چشم پاسبانان. بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم. کین کارهای مشکل افتد به کاردانان. دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد. می باید این نصیحت کردن به دلستانان.
از عشق و سايه ها 2. سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد. ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل! یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید. اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست! بی سبب از پای.
ردپای ذهن کودکی در دنیای واژه هایش. پس از سالها تلاش برای فهمیدن جایگاهم در زندگی طبیعت را آرامشی یافتم که هیچ کجا نبود . باید ناییو بودن رو می گذرونم انگار تا درک کنم . سال نوتون مبارک ! نوشته شده د.
لاس م ست رز! بدین سان بگفت استادی به لاس. که بر من مهم باشد حضور در کلاس. که چندین شماره ز پایان ترم. ببخشم به حضار دانش و علم. و ملت ز گفتار وی خر شدند. ز هفت بیدار و هشت حی شدند. نیامد ز ماتحتشان خون بند. به روز اندر آمد یکی امتحان. نبودش ز منبع سوالی! و استاد همه حرف خود پس گرفت. و حال از یکایک همی بس گرفت. که کرد دانش پژوهان همه سرنگون! .
سپتامبر 13, 2014 بدست معمار بیکار. توی کیفم نود و پنج هزار تومن پول بود و دو تا عابربانک که موجودی جفتش روی هم حدود دویستوچهل میلیونتومانی میشد. چه خوبه که دو طرفه باشه. اوت 22, 2014 بدست معمار بیکار.
این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است. محتوای وبلاگ محفوظ است و تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاعات بیشتر بخش راهنمای پیگیری جهت رفع فیلتر وبلاگهای مسدود شده توسط کارگروه.
City College of San Francisco. El Camino College Compton Center.
کاش هنوز مثل قبل . کاش هنوز مثل قبل بود همه چیز . دلم خواست برم صداش کنم . اما نمیتونستم حرف بزنم . بغض گلومو فشار میداد! خدایا من میخوام همون سپهر باشم همون قدر خودمو قوی ببینم . 3 سال پیش و میخوام .
یادت باشد که چشمانت در این بیغوله چراغ راه من است. بخند با چشمانت تا شعله ور شود چراغ راهم. می خوام باشی دور و برم. نترس این عشق می مونه.