یک جایی در عالم مجازی پیدایم کرده بود و فهمیده بود همنامیم. توی وبلاگش دربارهی فتنه نوشته بود با عکسهایی از موسوی و کروبی شاخدار و شیطاننما. برایم نوشته بود به خاطر من متاسف است که این طوری فکر میکنم. برایش نوشتم همنامی دلیل همفکری نیست.

نامه هایی به دختری که ندارم. همه چیز از نگفتن حرف ها شروع می کند به ویران شدن. فکر ویرانگری هست که می گوید اشکال نداره بعدا از دلش درمیارم. اما هیچ وقت تا به حال هیچ رنجشی را التیام نداده. برچسبخورده با نامه به دخترم. برچسبخورده با نامه به دخترم.

خاطره ها و بعضی مواقع نوشته های بی ربط شیرین و بهزاد. حال دل با تو نگویم که نداری غم دل. دلمون یه دختر با زلف پریشون میخواد. به مامانش بره لطفا . فقط خواهشا سایز پاش اندازه کف دستمون باشه. گل گلی باشه لطفا .

کلمات رد پای منند در این بیکران. نوازشم کن چون کمانچه در دست کلهر. ما ولی هر کدوم رو تو زندگیمون انتخاب می کنیم همه چی کن فیکون میشه نمی دونم چرا.

بغضی که از صبح تو گلومه هر از چندگاهی چند قطره اشک میریزونه رو گونه هام. سرمو گذاشته بودم رو بالشت یه وری خوابیده بودم. بهم گفت اینجوری نگام نکن. از یه بسته 16 تایی شکلات مرسی 6 تاش مونده. خیلی حسهای خوب و روزای خوب رو دلتنگم.

شب تابستونی پر از پاییز. من ادم قوی هستم اما ادمای قوی هم یه جایی وا میدن. یهو فهمیدم که لعنت! .

سعدی در حلقه دوستان بی آلایش-. خرده مکالمات زن و شوهری.